جدول جو
جدول جو

معنی ماه وش - جستجوی لغت در جدول جو

ماه وش
ماه مانند، خوشگل و زیبا مانند ماه
تصویری از ماه وش
تصویر ماه وش
فرهنگ فارسی عمید
ماه وش
(هْ وَ)
ماه مانند. (ناظم الاطباء). مانند ماه:
انجم ماه وش آمادۀ حج آمده اند
تا خواص از همه لبیک مثنا شنوند.
خاقانی.
، رعنا و زیبا و معشوقه. (ناظم الاطباء). مهوش. زیبا و درخشان همچون ماه:
ای بسا از نازنینان خارکش
برامید گل عذار ماه وش.
مولوی
لغت نامه دهخدا
ماه وش
مانند ماه، بسیار زیبا: ای بسا از نازنینان خارکش بر امید گل عذار ماه وش. (مثنوی. نیک. 31: 3)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ماهنوش
تصویر ماهنوش
(دخترانه)
آنکه چون ماه زیبا و چون عسل شیرین است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماهوش
تصویر ماهوش
(دخترانه)
مانند ماه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماه روی
تصویر ماه روی
(دخترانه)
ماهچهر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماه به
تصویر ماه به
(دخترانه)
بهتر از ماه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لاله وش
تصویر لاله وش
(دخترانه)
مانند لاله
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فره وش
تصویر فره وش
(دخترانه)
مرکب از فره (شکوه) وش (پسوند شباهت)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماه نو
تصویر ماه نو
ماه شب اول از تقویم قمری، هلال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاه فش
تصویر شاه فش
شاه وش، شاه مانند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماه آب
تصویر ماه آب
آبان، ماه آبان
فرهنگ فارسی عمید
اندازۀ امتداد دو دست درحالی که دست ها را به طور افقی از هم بگشایند، ارش، رش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فره وش
تصویر فره وش
فروهر، در آیین زردشتی ذره ای از ذرات نور اهورامزدا که در وجود هر کس به ودیعه نهاده شده و کار او نورافشانی و نشان دادن راه راست به روان است و پس از مردن شخص، راه بالا را می پیماید و به منبع اصلی خود می پیوندد و فقط روان است که از جهت کارهای نیک یا بد که مرتکب شده پاداش می بیند، فرور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مایه ور
تصویر مایه ور
مایه دار، مال دار، سرمایه دار، باشکوه، ارزشمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مچه وا
تصویر مچه وا
آشی که با برغست درست کنند، برغست وا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاله وش
تصویر لاله وش
لاله مانند مانند لاله، لاله فام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاهدوش
تصویر شاهدوش
شاهد مانند، خوب رو، زیبا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاه وش
تصویر شاه وش
شاه مانند
فرهنگ فارسی عمید
(هَْ وَ)
مرکب از: شاه + وار، پسوند نسبت و اتصاف و لیاقت، چون شاه، هر چیز لایق شاه، (فرهنگ نظام)، هر چیز خوب و نفیس و اعلا که لایق پادشاهان باشد از جواهر و اسباب خانه و مانند آنها، (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری) (از سروری)، بر هر چیز مرغوب و ممتاز در نوع خود اطلاق شود:
می گسار اندر تگوگ شاهوار
خور بشادی روزگاری نوبهار،
رودکی،
بخندید خندیدنی شاهوار
چنان کآمد آوازش از چاهسار،
فردوسی،
بیاراست لشکرگه شاهوار
به قلب اندرون تیغ زن صد هزار،
فردوسی،
بهر بدره ای در ده و دو هزار
پراکنده دینار بود بد شاهوار،
فردوسی،
یکی خانه ای دید نو شاهوار
ز زر و گهر بوم و بامش نگار،
اسدی،
از شاهوار بخشش او ظن بری که او
محمود تاج نیست که محمود تاجدار،
سوزنی،
چو شعر من شرف استماع سلطان یافت
شدم توانگر از انعام شاهوار ملک،
مختاری (از جهانگیری)،
تا دیرها نیارد چرخ زمردین
از کان روزگار چو من لعل شاهوار،
کلامی (از جهانگیری)،
- جامۀ شاهوار، جامۀ شاهانه، جامۀ ممتاز در نوع خود:
پس آن جامۀ شاهوار آورید
بدان سرو سیمین فرو گسترید،
فرالاوی،
بیاورد آن جامۀ شاهوار
گرفتش چو فرزند اندر کنار،
فردوسی،
بفرمود آن تاج و آن گوشوار
همان مهر و آن جامۀ شاهوار،
فردوسی،
ز دینار گنجیش پنجه هزار
بدادند با جامۀ شاهوار،
فردوسی،
- جشن شاهوار، جشن بزرگ و مجلل و پرشکوه، (از آنندراج) :
دیده ام در دولت و ملک ملک سلطان بسی
بزمهای دلفروز و جشنهای شاهوار،
میرمعزی (ازآنندراج)،
- درّ شاهوار، دری که بی بها بود و آن را شهوار و یکدانه نیز گویند، بتازیش ’در یتیم’ نامند، (شرفنامۀ منیری)، مروارید بی همتا که آن را در یتیم گویند، (ناظم الاطباء) :
آن یکی دری که دارد بوی مشک تبتی
و آن دگر مشکی که دارد رنگ در شاهوار،
منوچهری،
بنگاه تو سپاه زمستان بغارتید
هم گنج شایگانت و هم در شاهوار،
منوچهری،
سنگ سیه بودم از قیاس و خرد
کرد چنین در شاهوار مرا،
ناصرخسرو،
دری شاهوار از صدف رحم بمهبط ظهور آمد، (سندبادنامه ص 42)،
زین واسطه خاک بد گهر را
کان در شاهوار بیند،
نظامی،
... بدانکه هر جا گل است خار است ... و آنجا که در شاهوار است نهنگ مردم خوار است، (گلستان سعدی)،
می خور بشعر بنده که زیبی دگر دهد
جام مرصع تو بدین در شاهوار،
حافظ،
، نوعی از مرواریداست که سفید و صافی و براق و آبدار است و آن را به اعتبار مختلف در خوشاب و نجمی و عیون نیز گویند، (جواهرنامه)، قسمی مروارید، (الجماهر فی معرفه الجواهرص 156)،
- لؤلؤ شاهوار، یا لؤلؤ ملکی، اشرف اقسام مروارید، (از الجماهر بیرونی ص 127)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
همان ماه کاشغر است که ماه سیام باشد و کش شهری است مشهور به شهر سبز و کوه سیام در نواحی آن شهر است. (برهان) (آنندراج) :
تارخ او غیرت خورشید و رشک ماه شد
ماه گردون همچو ماه کش نهان در چاه شد.
ابوالخطیر.
و رجوع به ماه سیام و ماه مقنع شود
لغت نامه دهخدا
واحد طول و آن از سر انگشت میانین دست راست است تا سر انگشت میانین دست چپ آن گاه که دستها را از هم بگشاید و آن معادل 5 ارش کوچک است باع قئلاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مال ور
تصویر مال ور
مالدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مچه وا
تصویر مچه وا
آشی که با مچه پزند آش برغست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مایه ور
تصویر مایه ور
دولتمند و مایه دار و مالدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماه نو
تصویر ماه نو
هلال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماه ورق
تصویر ماه ورق
ماهبرگ، پسر پسر
فرهنگ لغت هوشیار
برنگ لاله لاله فام لاله گون. یا لاله وشان، جمع لاله وش، رده ایست از خارپوستان که دارای بازوهای بزرگ حقیقی هستند و بدنشان از صفحات منظم آهکی پوشیده شده است. لاله وشان در دوران اول زمین شناسی بحد وفور میزیسته اند ولی گونه های امروزه این جانوران بسیار محدود است و غالبا در اعماق زیاد دریا میزیند و جنسی از این جانوران باسم لالء دریایی در سواحل دریاهای معتدل فراوان است. آنتدون که نمونه فراوان لاله و شان امروزی است در دوره لاروی بوسیله پایه ای بتخته سنگها می چسبد و در حالت بلوغ آزادانه در دریا شنا میکند. رنگ این حیوان قرمز نارنجی است. وجه تسمیه آن بمناسبت شباهت کاملش به گل لاله است لاله های دریایی کرینوئیدها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با هوش
تصویر با هوش
آنکهه دارای هوش قوی است هوشمند مقابل بی هوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راهروش
تصویر راهروش
رسم و طریقه و عادت و آداب و رسوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهدوش
تصویر شاهدوش
خوبرو، زیبا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهد وش
تصویر شاهد وش
خوبروی خوش سیما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاه رش
تصویر شاه رش
((رَ))
شاه ارش. ارش، واحد طول و آن از سرانگشت میانین دست راست است تا سرانگشت میانین دست چپ، آن گاه که دست ها را از هم بگشایند و آن معادل پنج ارش کوچک است، باع، قولاج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شاهدوش
تصویر شاهدوش
((هِ وَ))
خوب روی، خوش سیما
فرهنگ فارسی معین
تصویری از با هوش
تصویر با هوش
Quickthinking, Smartly
دیکشنری فارسی به انگلیسی